loading...
سامانه منبرنگار
آخرین ارسال های انجمن
منبر نگار بازدید : 41 1393/10/05 نظرات (0)

بقایای ساختمان های قدیمی از یونانی ها نشان می دهد که این اقوام مکان هایی برای وعظ و خطابه داشته اند و حتی در معماری طوری آنها را طراحی کرده اند که مشکل انتقال صدا نداشته باشند.

اولیای دینی نیز با توجه به اهمیتی که برای بیداری نسل ها قائل می باشند، توجه ویژه ای به منبر به عنوان یک رسانه ی کارآمد دارند. مجالس وعظ و سخنرانی پیامبر اکرم(ص) و ائمه ی معصومین(ع) در جای جای تاریخ مطرح شده است و به استناد همین روایات گاه تعداد شرکت کنندگان این مجالس به حدی می رسید که برای رسیدن صدای سخنران به جمعیت، تعدادی از جوانان که صدایی رسا داشتند، با فاصله می ایستادند و جملات را بعد از هم تکرار می کردند. داستان منبری که از جهاز شتر در روز عید غدیر ساخته شد و بر فراز آن، پیامبر خبر کامل شدن دین و نعمت خداوند بر بندگانش را داد از نمونه های موفق رسانه ی منبر است. مروری بر گذشته ی وعظ و خطابه در ایران نیز نشان می دهد که بسیاری از دانشمندان در زمان های مختلف مورد استقبال توده ی مردم و از این رهگذر منشأ اثر بوده اند. در همین دهه های اخیر مرحوم استاد محمدتقی فلسفی و مرحوم حاج شیخ احمد کافی در این عرصه از خود آثار خوبی بر جای گذاشته اند.

خوشبختانه این پرچم برافراشته هرگز بر زمین نماند و در سال های اخیر، سخنرانان بسیاری پا به عرصه ی تبلیغ گذاشتند. چهره های جوانی که در کنار تحصیلات حوزوی و بعضا دانشگاهی از شیوه های جدید تحقیق و خطابه بهره گرفتند و با استفاده از تجارب و رهنمودهای سخنرانان گذشته، روش های علمی را نیز به خدمت گرفتند تا بیشترین بهره را نصیب مخاطبانشان سازند. کسب اطلاع از اینکه چگونه در این راه وارد شدند و چه مراحلی را طی کردند و از چه شیوه هایی برای رسیدن به این درجه از موفقیت بهره گرفتند، موجب شد تا به سراغ یکی از سخنوران خوب کشور برویم.امیدواریم انتقال این تجربه ها و روش ها برای خوانندگان و به ویژه خواهران حوزوی سراسر کشور راهگشا باشد.

حجة الاسلام علیرضا پناهیان چهره ی شناخته شده ی جامعه ی مذهبی ایران و از سخنرانان مقبول و متعهد مجالس مذهبی در دهه اخیر می باشد.

وی در سال 1344 در یک خانواده مذهبی در تهران تولد یافت و از دوران نوجوانی در فعالیت های مذهبی در مساجد و مدرسه فعالیت خویش آغاز و با ورود به حوزه علمیه ی قم و بهره گیری از اساتید حوزه علمیه قم و دفتر همکاری حوزه و دانشگاه در دوران هشت سال دفاع مقدس از طلاب فعال آن دوران بود. و بعد از دوران دفاع مقدس معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها را بر عهده گرفت و چند سالی نیز در دانشگاه هنر به عنوان مدرس و مسئول نهاد نمایندگی ایفای نقش نمودند. آنچه در ذیل می خوانید حاصل گفتگویی است پیرامون روش سخنرانی که امیدواریم مورد استفاده ی علاقمندان قرار گیرد.

جناب آقای پناهیان همان طور که مستحضرید، همیشه نخستین چیزها مانند نخستین روز ورود به مدرسه و نخستین

روز ورود به دانشگاه در ذهن ماندگار می شوند. شما نیز به عنوان یک سخنران چه تصویری از نخستین سخنرانی خود دارید؟

با آغاز جنگ تحمیلی، حضور در جبهه های جنگ یک وظیفه برای همه محسوب می شد، من نیز در آن ایام در گردان«حبیب» حضور داشتم که بحث هایی را بین دو نماز مطرح می کردم. یک شب که مصادف بود با شب اربعین و تمام گردان ها در کرخه دعوت شده بودند، بچه های گردان به اصرار، مرا که به دوکوهه رفته بودم با خود آوردند تا بر منبر بحث هایی را داشته باشم. قرار شد بعد از این که سخنانم را تمام کردم، یک مداح را برای روضه خوانی بیاورند. این نخستین باری بود که جمعیتی چند هزار نفره را در مقابل خود می دیدم که همه ی آنها رزمنده و در مقام یک شنونده ی حرفه ای محسوب می شدند. پس سخنرانی برای چنین جمعی سخت به نظر می رسید. در همین هنگام گرد و خاک عجیبی به پا شد. من نیز رو به مخاطبان کردم و گفتم: «چندان اصرار نداشته باشید که این گرد و خاک ها را از روی خود پاک کنید، چون اینها گرد و خاک مسافر کربلا است». با ادای این چند کلمه، همه به گریه افتادند و فضایی بسیار معنوی و روحانی در آنجا حاکم شد. بعد از آن شب، هر کس صدای مرا می شنید، گریه می کرد.بعد که به قم برگشتم، این روند ادامه داشت به طوری که در کنار خواندن دروس حوزه به منبر هم می رفتم، و نخستین منبرهای من از معتبرترین جلسات آغاز شد که جنگ نقطه ی عطف آن بود و بعدها به مجالس معتبری در بازار و مانند آن، کشیده شد؛ اما همیشه خاطره ی نخستین منبر در ذهن من مانده است.

جناب عالی در موضوع «سخنوری و روش آن» تحت تأثیر چه استادانی قرار گرفته اید و چه کتاب ها یا منابعی را در این

خصوص مطالعه فرموده اید؟

از آنجا که پدرم منبری بودند، بیش از هر کس تحت تأثیر ایشان بودم؛ هر چند سبک صحبت کردن ایشان با من متفاوت است و ایشان بسیار پرشور و حماسی صحبت می کنند، اما ارادت به اهل بیت و روضه خوانی را از پدرم آموخته ام. در کنار آن نیز از کودکی پای منبر مرحوم فلسفی و مرحوم کافی می رفتم و به رغم گذشت سال های بسیار،هنوز صحبت های این دو استاد را به یاد دارم. بعد از این شخصیت های بزرگ، آیت الله رشاد زنجانی که هم محب اهل بیت بودند و هم اهل علم و دوستدار علم، تأثیر مهمی بر من گذاشتند. آیت الله رشاد زنجانی همواره به طلاب حاضر در مسجد توصیه می کردند که حتی در بین دو نماز نیز مباحثه را ترک نکنند و اهل علم و مباحثه باشند. در جلسات استاد آیت الله مظاهری نیز بسیار حاضر می شدم، اما از آنجا که اصولا" انسان تقلید گریزی هستم و بیشتر تحت تأثیر روحی افراد قرار می گیرم، همواره سعی کرده ام از این استادان و برخی بزرگان دیگر که از تهران هستند، بهره ی معنوی ببرم و افکار و عقایدم را با آنان منسجم کنم.مثلا" بعد از انقلاب، منبرهای حاج آقای انصاریان برایم بسیار دلنشین بود؛ چون توانایی های خاص در فن بیان داشتند، اما منبرهای من هیچگاه بر پایه ی سلیقه و شیوه ی کسی بنا نشده و نمی شود. در خصوص کتاب ها یا منابع خاص با این که کتاب های بسیاری را مطالعه کرده ام، نمی توانم کتاب یا منبعی را در این خصوص معرفی کنم.

هم اکنون شما در مقام یک سخنران موفق برای نسل جوان و امروز قرار دارید، عوامل موفقیت شما در این رابطه

چیست؟

البته من خود را سخنران یا سخنور نمی دانم. ممکن است مجالس من خوبی هایی داشته باشد، ولی از لحاظ اجرا خود را موفق و صاحب نظر نمی بینم.اگر اقبالی هم از سخنرانی هایم به عمل می آید، به این علت است که بیش از 40 کتاب در زمینه ی سخنوری را مطالعه کرده ام و طی سه چهار سال اخیر از استقبال و توجه مردم به برخی مجالس و در مقابل آن، عدم اقبال نسبت به بعضی منبری ها تأمل و تعمقی را در این خصوص مبذول کردم و با در نظر گرفتن سرفصل ها، ساختار جدیدی را منظور ساختم و تمام قواعدی را که ممکن است باعث موفقیت شود در سه دوره تدریس نمودم که آن را تحت عنوان دو واحد روش تبلیغ به تمام رشته های تخصصی مرکز مدیریت حوزه ی علمیه ی خواهران ارائه کردم که سرفصل های این بحث از سوی مرکز مدیریت حوزه ی علمیه ی قم تصویب شد و کتابی در این زمینه در دست تهیه است؛ اما اینکه به عنوان یک سخنران نسل جوان مطرح شده ام، شاید مهمترین دلیلش این است که انگیزه ای برای صحبت با دیگر قشرهای مختلف جامعه ندارم و یا کمتر دارم و طبیعی است با چنین احساسی مایلم حرف های خود را به این قشر یعنی نسل امروز منتقل کنم. این امر به سلیقه ی کاری من نیز بر می گردد. چون همواره با جوان سر و کار داشته ام و سعی کرده ام این طبقه را درک کنم و بتوانم دین را برای این طبقه ارائه دهم. دومین عامل موفقیتم برای جوانان این است که به همان اندازه که حرف می زنم، اجازه می دهم جوانان نیز به عنوان موافق یا مخالف نظرهایشان را به من منتقل کنند؛ در حقیقت من از بهترین یا بدترین نظرها ساده عبور نکرده ام و وقت زیادی را صرف مطالعه روی جوانان کرده ام، چون معتقدم جوانان از این حیث که می توانند مخاطب دین قرار گیرند،بسیار با ارزش هستند و با همین نیت، به آنها پرداخته ام.به طور مثال زمانی در زندان ها حضور داشتم چرا که زندان را به عنوان سالن تشریح روح برای خود در نظر گرفتم، اما زندانیان که از نفس کار من بی خبر بودند، اظهار تعجب می کردند در حالی که نمی دانستند این امر برای من چه ارزشی دارد و من به یک مطالعه ی انسان شناسی دست زده ام. عامل بعدی این است که سعی کرده ام ایده های جوانان را با دیدگاه های خود ضابطه مند کنم.عامل چهارم، انتخاب محتوایی نو و مورد نیاز بوده است، نه محتوایی که همه از آن حرف می زنند؛ در حقیقت معتقدم طرح هر بحثی، دارای زمانی است؛ به عبارت دیگر، جوان مخاطب امروز دین با جوان مخاطب دوران جنگ یا قبل از انقلاب متفاوت است. حال چرا برخی از سخنرانان به همان سیاق قدما و خطبای دین صحبت می کنند، معلوم نیست! و فقط خدا می داند که جوانان با این محتوایی که از این گونه جلسات می گیرند، آیا ارتباطی می توانند با آنها برقرار کنند و این محتوا می تواند با آنها ارتباط برقرار کند؟ البته تا حدی با بازتاب این گونه جلسات آشنا هستم، و شاید به همین دلیل است که به رغم استقبال جوانان از سخنرانی هایم، هنوز به ارزیابی های دقیق در این زمینه می اندیشم؛ لذا افرادی را به طور نمونه انتخاب می کنم و با آنان به بحث و گفت و گو می نشینم تا بدانم چرا به مجالس من روی آورده اند؟ عامل بعدی روش سخن گفتن من است؛ البته این عامل نمی تواند اصلی ترین عامل باشد. بطور مثال، برخی از سخنران ها تمام روش های خوب را به کار می گیرند، اما جوانان متفکر و هوشمند حوصله نمی کنند که این سخنرانی ها را گوش کنند و درصد بالایی از جوانان به محتوا توجه می کنند، ضمن اینکه بسیاری از آنها معتقدند من با آنها خودمانی و راحت صحبت می کنم؛ پس اجرای سخنرانی، یک پوشش ظاهری است و بعد اصلی همان محتوا است. در حقیقت، سخنرانی با موسیقی، شعر و لطیفه تفاوت دارد. مثلاً اگر یک سخنران بسیار شعر بخواند یا قصه بگوید، باز زیباتر از اینها یک قطعه ی موسیقی است. اگر سخنران حین ادای کلمات، بسیار لطیفه بگوید، باز قشنگ تر از سخنرانی او یک فیلم کمدی است. پس یک سخنران خوب باید به مخاطبان مطالبی را ارائه دهد که جوانان به جهت آن از دیدن یک فیلم کمدی یا شنیدن یک موسیقی جذاب صرف نظر کنند.

این سخنرانی قطعا از لحاظ محتوا می تواند، مخاطبان خود را جذب نماید؛ البته طبیعی است که جوانان هم زیبا پسند، هم زیباگرا و هم مشکل پسند هستند؛ اما نباید مانعی در این خصوص برای آنان به وجود آورند. مثلا سخنرانی های مرحوم کافی یا حاج آقا انصاریان و یا بنده سخنرانی های بی تکلف با مخاطبان است؛ هرچند این بی تکلف سخن گفتن ما بشدت باعث انتقاد دوستان و خواص شده است که برای دسترسی به مخاطبان اصلی خود حاضریم این انتقادها را به جان بخریم.

به نظر حضرت عالی بهترین و مؤثرترین روش سخنرانی برای نسل جوان چیست؟

به نظر من سخنرانی جذاب فرم های متعددی دارد و در یک فرم محدود نمی شود. من در سخنرانی هایم به زبان محاوره و بی پیرایه صحبت می کنم، اما این تنها فرم ایده آل نیست. یک سخنران با مخاطبان خود هم می تواند ساده و بی پیرایه صحبت کند و هم ادیبانه. یک سخنران می تواند با به کار بستن اصطلاحات پیچیده، مفهوم خود را برساند در حالی که سخنران دیگری این کار را بدون استفاده از چنین اصطلاحاتی انجام می دهد و این خوب اجرا کردن سخنرانی است که حایز اهمیت است و این امکان را فراهم می کند تا سخنران در شکل ها و فرم های مختلف سخنرانی کند و سخنرانی او موفق باشد که در این حرفی نیست.حرف اساسی در محتواست، به رغم اینکه برخی تصور می کنند من روش های خاصی ـ آن هم روش های صوری و ظاهری سخنرانی ـ را در تأثیرگذاری به مخاطب در نظر می گیرم؛ اما من خود فکر می کنم اگر کسی حرفی برای گفتن داشته باشد، راهش را می یابد. من در گام اول توصیه می کنم سخنرانان باید حرفی برای گفتن داشته باشند و اینکه می گویند سخنرانِ ماهر شدن استعداد می خواهد، حرف درستی است؛ اما مردم ما چنین انتظاراتی را از سخنران خود ندارند و همین که یک سخنران از لحاظ روش و محتوا غنی باشد، برایشان کافی است. اگر بخواهیم کارکرد گرایانه به این قضیه نگاه کنیم، مردم ما بیشتر به نیاز خود توجه می کنند تا بتوانند نیازشان را برطرف نمایند. پس چنین مخاطبانی صرفا به جهت سرگرمی پای سخنرانی ها نمی نشینند؛ هر چند یک سخنران باید در هنگام سخنرانی مخاطب خود را نیز سرگرم کند، ولی مردم ما مردم فرهیخته ای هستند و فقط به ظواهر توجه نمی کنند. بدین جهت اگر یک سخنران، سخنانش هم از لحاظ روشی جذاب باشد و هم از لحاظ محتوا حرفی برای گفتن داشته باشد، مخاطبان پر و پاقرصی می یابد. به طور مثال، یکی از طلاب که در کلاس روش تبلیغ بود، سعی می کرد سخنرانی هایش خوب از آب درآید. از من پرسید که بعد از فاکتورهایی چون عنایت خداوند، استعداد، محتوا و روش، در این کار فوت آخری نیز وجود دارد؟ و من پاسخ دادم: بله! این که به مخاطبان خود عشق بورزی به حدی که نتوانی دلیل این عشق ورزی را حتی برای دیگر افراد بیان کنی. یادم هست از دوران راهنمایی، با این که به دروس ریاضی و سپس تجربی و انسانی گرایش داشتم، به انسان و مطالعه در این خصوص بسیار علاقه مند بودم. آن طلبه از من پرسید: شاخص علاقه مندی به انسان ها چیست؟ من پاسخ دادم: زمانی که یک اتوبوس مملو از جمعیت از کنار تو می گذرد، این مسأله باید برای تو از رد شدن یک پیکان با پنج نفر جمعیت، متفاوت باشد، چون در اتوبوس آدم های بیشتری حضور دارند. پس طلاب مبلّغ باید نوع دوست ترین افراد باشند؛ اما نکته ی دیگری که حایز اهمیت است،این است که به رغم نظریات برخی از دوستان که معتقد هستند فن سخنرانی یا کلاً مهارت های ذوقی، غیر قابل انتقال هستند، سعی کرده ام این حقیقت را به اثبات برسانم که بیشتر این توانایی ها قابل درک و تمرین هستند و می توان آنها را اجرا کرد. مثلاً در بحث روش سخنرانی دینی ساختاری که ما طراحی کرده ایم، مقدار بسیاری با طرح بحث هایی که قدمای ما در روش تبلیغ و سخنوری داشته اند، متفاوت است. پس قسمت اکتسابی یک سخنرانی خوب بیش از آن چیزی است که در اذهان عمومی طرح می شود؛ اما خود اعتقاد دارم نامی که باید بر آن گذاشت، روش سخنرانی دینی است که عبارت آن با عبارت فن خطابه ی قدیم تفاوت دارد، چون امروزه فقط فن خطابه به کار نمی رود و فراگیرتر شده است. پس تهیه و شیوه ی محتوا دقت بسیار می طلبد.

آیا بنا ندارید مطالعات و تحقیقات خود را در زمینه ی سخنوری به رشته تحریر درآورید و سخنرانان جدید را راهنما

باشید؟

قطعا چنین قصدی را دنبال می کنم و نه تنها روش های سخنوری بلکه بسیاری از محتواهای ارائه شده ی خود را؛ چون به نظرم از لحاظ اجرا و محتوا ناقص بوده اند و باید مکتوب شوند؛ اما من قبل از سخنرانی کردن، مطالب را می نوشتم و اشعاری نیز می سرودم. اخیرا در صدد برآمدم تا این کار را عملی کنم، چون نوشتن نیز توفیق می خواهد و من قصد دارم هم آنچه را که تاکنون گفته ام بنویسم و هم روش های سخنوری را. خوشبختانه حرف های فراوانی نیز برای گفتن دارم که خوب است زده شوند، چون خود من تا پدیده ای را ضابطه مند و قانومند نکنم، از آن عبور نمی کنم؛ لذا فکر می کنم با کتابت چنین اطلاعاتی، مجموعه بزرگی به دست آید.

آقای پناهیان از آنجا که فرمودید شعر نیز می سرودید و با توجه به این که حضرت امام خمینی (ره) در صحیفه ی نور

جمله ی عجیبی دارند و می فرمایند: «لسان شعر بالاترین لسان است»، جناب عالی چرا در سخنرانی های خود از قالب شعر و نظم کمتر استفاده می کنید؟

من خود به شعر علاقه ی بسیاری دارم و می توانم بگویم عاشق شعر هستم و می دانم که گاه بیان یک بیت شعر در سخنرانی تأثیر بسیاری می گذارد، حتی در برخی از مجالس دیده ام آن عده ای که برای شنیدن مطالب محتوایی نو و مهم می آیند، به شعر علاقه بسیار نشان می دهند. یکی از نقص های سخنرانی بنده این است که عادت به خواندن شعر ندارم. و این عادت از زمان های قدیم در من ایجاد شد. زیرا زمانی که بعضی از این سخنرانان، اشعاری را میان گفته های خود می خواندند، احساس می کردم آنها ادای یک کار ادبی را در می آورند و این امر برایم تصنعی به نظر می رسید، و چون زمانی با آن رابطه ی منفی برقرار کردم، خود هیچ گاه از این سبک استفاده نکردم و این عادت در من همچنان به قوت خود باقی مانده است. چنان که بارها پیش آمده که من اشعاری را نیز همراه خود برده ام تا آنها را در هنگام سخنرانی ام بخوانم، اما اصلا از آن اشعار میان سخنان خود استفاده نکردم، در حالی که همیشه در کیفم جدا از قرآن کریم، دیوان حافظ را نیز به همراه دارم و انس بسیاری با اشعار قدما دارم.

در مقام یک سخنران، روش حضرت عالی در جمع آوری مطالب برای سخنرانی چگونه است؟ آیا روش خاصی را در

این باره توصیه می کنید؟

من سه مرحله مطالعه را در کلاس های روش سخنرانی توصیه می نمایم که خود نیز آنها را اجرا می کنم: مرحله ی اول: مطالعه ی آزاد است از روایات، احادیث و کتاب های مرجع که خود در این مرحله از مطالعات به هیچ سخنرانی و یا طرح بحثی نمی اندیشم و هرچه به نظرم مهم می رسد، کنار این احادیث و روایات یادداشت می کنم . روش و مرحله ی دوم: مطالعه ی هدفمند است. مثلاً زمانی که موضوع خاصی به ذهنم خطور می کند مطالعه هدفمند را آغاز می کنم و به پرورش موضع می پردازم. مرحله ی سوم: مطالعه ی تکمیلی است که در مواجه با نقایص و ابهامات و به کمک سایر دوستان و استادان و مطالعات بیشتر، این مرحله را عملی می کنم.

به عنوان سؤال پایانی، یکی از انتقاداتی که در خصوص مجالس سخنرانی شما مطرح می شود، این است که حضرت

عالی از آیات، روایات و مطالب علمی و تخصصی در سخنرانی های خود کمتر استفاده می کنید، آیا چنین انتقادی را می پذیرید؟

نه، همان طور که گفتم اکثر مطالعات من از کتاب های روایی است، اما در برخی جلسات که مخاطبان من زبان عربی نمی دانند و یا شنیدن این زبان چندان کششی برایشان ندارد،اعمال چنین روشی مطلوب به نظر نمی رسد، چنان که برخی از استادان و از جمله آقای سعادت پرور نیز مرا از این کار منع کردند. از طرفی استفاده ی فراوان از احادیث و روایات باعث می شود که ابهت و عظمت این احادیث از بین برود و مردم فکر می کنند که می توانند در هر جا و هر شرایطی از آنها استفاده نمایند. در برخی اوقات نیز متن روایات را دقیق از حفظ نمی دانم و استفاده از چنین روشی تمرکزم را برهم می زند و باعث می شود نتوانم با مخاطبان رابطه ی نزدیکی برقرار کنم. لذا به همین دلیل چنین برداشتی از سخنرانی های من می شود، اما چون خود شرح متون روایی را بسیار کار کرده ام، استفاده ی بیش از حد روایات را ضروری نمی دانم.

جناب آقای پناهیان! از این که در این گفت و گو شرکت فرموده اید، از شما تشکر می کنیم .

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 140
  • کل نظرات : 24
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 297
  • آی پی امروز : 39
  • آی پی دیروز : 6
  • بازدید امروز : 41
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 41
  • بازدید ماه : 44
  • بازدید سال : 244
  • بازدید کلی : 38,976